صدرا (عسلک مامان وبابا)صدرا (عسلک مامان وبابا)، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

صدرا عسلک مامان وبابا

قشنگترین سجده عاشقی

نفس مامان وباباجون سلامممممممممم عزیزدلم هر روز بیشتر از روز قبل شیرین می شی و مارا بیشتر شیفته خودت می کنی عزیزم چند ماهی که در موقع اذان یا نماز خوندن دیگران شما هم کنارش می ری سجده می کنی که همه از این کارت لذت می برند وقتی بهت می گیم صدرا جون الله کن شما هم سریع سجده می کنی ووقتی بهت می گیم بگو الهی شکر دستت را به نشانه الهی شکر بالا می بری عزیزم امیدوارم در تمام زندگی الله یارت باشه صدرا وباباجون وقتی بابا در حال نماز خوندنه صدرا درحال سجده کردن البته ناگفته نماند که شما علاقه زیادی به خوردن مهر هم داری عزیز دلم خیلی دوستت داریم ...
30 دی 1391

فعالیتهای کلامی آقا صدرا

عزیز دل مامان سلام گل پسرم دیگه آقا شده برای خودش مرد کوچک خانه ماشده عزیزم این روزها هر روز از روز قبل شیرنتر می شی وبرای من وبابا لحظاتی را درست می کنی که نمی شه وصفش کرد . اما از این به بعد سعی می کنم فرهنگ لغتت را که پیش می ری اینجا بنویسم ا ما کلمات زیبای شما : با یعنی بابا ما یا ماما که بندرت وفقط در لحظات گرسنگی شدید ویا خدایی نکرده دردرد تلفظ می شه یعنی مامان تس یعنی ترس دو دو یعنی جوجو دد یعنی بریم بیرون نه یعنی نه ابببب یعنی زود آب می خوام پیده یعنی خاله جون سپید دهر یعنی خاله جون سحر ات یعنی ساعت   ب ب یعنی به به خیلی خو...
22 دی 1391

اولین برف زمستانی

عسلم سلام عزیزم دیروز شما اولین برف زمستانی خودت را درک کردی ودیدی وبه آن عکس العمل نشون دادی   دیروز صبح وقتی از خواب بیدارشدی بابا جون شما را برد پشت پنجره وبرف هم در حال باریدن بود وزمین هم سفید سفید اولش تعجب کردی ولی بعد لبخند قشنگی زدی وتاشب هم همش دوست داشتی بری پشت پنجره ونکته جالبش اینکه یاد گرفتی ومی گفتی بر یعنی برف دلم می خواستت ببرمت برف بازی (که تازه عمه جون هم پیشنهادش داد)ولی هوا زود خیلی سرد شد   آدم برفی هم نشد بریم درست کنیم چون برف نسبتا زود قطع شد انشاالله برف بعدی هم برف بازی میکنیم هم آدم برفی درست می کنیم عزیزم امیدوارم همیشه دنیا ورویاهات مثل برف سف...
7 دی 1391

جشن تولد زنبوری آقا صدرا

مرد کوچک خانه ما عسلکم سلاممممممممممممممممم   ال هی مامان قربونت بره که آنقدرآقا شدی راه میری، سلام میکنی، حرف گوش میکنی، الهی شکر میگی وخیلی کارای دیگه که مامان و بابا براشون ضعف می کنند. عزیزم بالاخره ما موفق شدیم با کلی تاخیر به علت فوت مادر باباحاجی که برای هممون خیلی هم عزیز بود جشن تولد شما را برگزارکنیم   عزیزم جشن تولد کوچک وخانوادگی شما با تم زنبوری در روز جمعه 91/10/1برگزار شد مبارکت باشه عزیزم برای برگزاری جشنت همه خیلی کمک کردن خصوصا خاله جون سپیده وخاله جون زهرا که مسئولیت تهیه وتدارکات وسایل تزئینات وخاله جون ناهید هم که پخت پز را به عهده گرفتن وحسابی به مامان وبابا ک...
7 دی 1391

آقا صدرا سقا می شود

عسلکم سلام عزیزم شب عاشورا یعنی در روز تاسوعا شب به در خواست مامان جون وبه احترام مامان بزرگ که لباس سقایی برای شما ازمشهد سوغاتی آودند وبرای سلامتی شما نذر کرده بودند که تنتون بکنند شما سقا شدی دستشون درد نکند   هرچند که باباجون زیاد با این کار موافق نبود بنابر دلایلی که در پست تاسوعا برات توضیح دادم وباباجون اعتقاد به مسائل فرهنگی و پیامهای اصلی دارند نه به حاشیه های مسائل اما همانطور که قبلا هم گفتم خودت باید با فکر ومطالعه بهترین وسازنده ترین تصمیمها رابرای عقایدت بگیری و اما عکسهای شما گل پسری رابرات می گذارم بقیه عکسها در ادامه مطالب عز ی زم خیلی دوستت داریم سعادت تو آرزوی...
13 آذر 1391

صدرا جان پا به این دنیا گذاشت

سلام صدرای عزیز امروز بیست و پنج روزه که تو به میون ما اومدی درست در ساعت 9:30 صبح روز پنج شنبه مورخ 26/8/1390 در بیمارستان قدس اراک متولد شدی. قدمت مبارک و خوش یمن باشه. ( وزنت سه کیلو و ششصد و پنجاه گرم، دور سرت سی و هفت سانتیمتر و قدت پنجاه سانتیمتر بود ) دست مامانت درد نکنه که در تمامی مدت بارداری تمامی دستورات و نکته های مهم برای بهتر شدن شما رو انجام داد تا تو کاملا سالم و نرمال به این دنیا بیایی، من همین جا از مامانت تشکر ویژه دارم امیدوارم همیشه شاد و تندرست و سرحال در کنار ما باشه. از دست ما نباید ناراحت باشی که اینقدر دیر تو وبلاگت اطلاع رسانی کردیم چون اولا سرمون به خاطر وجود خودت خیلی شلوغ بود دوما اینکه...
21 آذر 1390
1